دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ |۵ ربیع‌الاول ۱۴۴۶ | Sep 9, 2024
حرم مطهر رضوی

در مناظرات تلاش کنید آغازگر مناظره طرف مقابل باشد که اولاً احترامی به اوست و ثانیاً وقتی او آغازگر باشد، پایان مناظره با شماست که می‌توانید در فرصت پایانی که مختص شما است، فشرده به همه شبهات پاسخ دهید و شبهاتی را که پاسخ نداده شمارش کنید. معمولاً وقتی با وهابیان بحث می‌کنیم از این شاخه به شاخه دیگر می‌پرند و به سؤالات پاسخ نمی‌دهند. ما در پایان می‌گوییم که فلان سؤال را گفتیم یا فلان شبهه را پاسخ ندادید. این در حقیقت مایه سقوط طرف مقابل در نزد مشاهدین است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، استاد سیدمحمد حسینی قزوینی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم، در همایش ملی اخلاق و تربیت در سیره و معارف رضوی از مجموعه رویدادهای مهم ذیل چهارمین سوگواره علمی فرهنگی امام رضا (علیه السلام) که برگزار شد ذیل موضوع " آداب و اخلاق مناظره در سیره امام رضا (ع)" به ارائه پرداخت.

گزارش تفصیلی این ارائه به سمع و نظر مخاطبان می‌رسد.

مناظره موضوعی قرآنی است. مناظره خداوند با ملائکه و ابلیس یا مناظره‌ای که انبیاء حضرت موسی و ابراهیم با افراد متعدد داشتند. نبی مکرم اسلام(ص) نیز مناظرات متعددی با مشرکین قریش و مسیحیت نجران و... داشتند. موضوع اساسی تشکیل دهنده مناظره، سه زاویه دارد. یک مثلث دارای سه زاویه که این سه، اصل مناظره را تشکیل می‌دهد. با توجه به تجربه بنده که بیش از ۲۰۰ جلسه مناظره در خاک عربستان داشتم. آخرین مناظره نیز با مفتی اعظم عربستان، آل شیخ در طائف بود.

** نکات مهم در پاسخگویی به شبهات و مناظره

نکته اول اقامه برهان قوی و استدلال محکم هر یک از طرفین بر حقانیت و درستی عقاید خود که واضح و روشن است که هم نسبت به خود «وَتِلۡکَ حُجَّتُنَآ ءَاتَیۡنَٰهَآ إِبۡرَٰهِیمَ عَلَیٰ قَوۡمِهِۦ» و هم درخواست حجت قانع کننده از طرف مقابل «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» نکته یا ضلع دوم عبارت از نقد هر یک از مبانی فکری توسط طرفین «إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ»

بایستی در نقد مبانی طرف مخالف به مصادری استدلال کنیم که مورد قبول طرف مخالف قرار دارد. ابن حزم آندلسی می‌گوید: «لا معنی لاحتجاجنا علیهم بروایاتنا، فهم لا یصدّقونها» یعنی معنایی ندارد که ما در مناظره با شیعه به کتاب‌های خودمان استدلال کنیم. آن‌ها کتاب‌های ما را قبول ندارند. شیعه در یک مناظره نمی‌تواند به کتاب کافی، تهذیب و بحار استدلال کند. این نکته اساسی در بحث مناظره است. در مناظره‌ای که حضرت رضا (ع) با جاثلیق دارد، او نکته ظریفی را در جمع بزرگان ادیان و مذاهب که نشسته است، می‌گوید چطور من با امام رضا (ع) مناظره کنم و حال آن که ایشان می‌خواهد علیه من به کتابی استدلال کند که من منکر آن هستم؟

پیغمبری می‌خواهد استدلال کند که من به قول او ایمان ندارم. حضرت رضا (ع) بلافاصله فرمود یا نصرانی من برای مناظره با تو به قرآن استدلال نمی‌کنم. به انجیل خودت استدلال می‌کنم، آیا قبول داری؟ جاثلیق گفت: «نعم والله أقرّ به علی رغم أنفی» بنابراین ما در مناظرات بایستی به مصادر مورد قبول طرف مقابل احتجاج کنیم.

نکته سوم پاسخگویی به شبهات طرف مقابل است. طرف مقابل در مناظره سه موضع دارد؛ یکی بیان مبانی اعتقادی خود، دیگری رد شبهاتی که نسبت به مبانی اعتقادی خود وجود دارد و دیگری نیز ایجاد شبهه نسبت به مبانی اعتقادی ما است. ما همین موضع را داریم که در مرحله سوم ناگزیر هستیم که خود را برای پاسخگویی به شبهاتی آماده کنیم که طرف مقابل دارد. در پاسخگویی به شبهات سه نکته اساسی وجود دارد. طرح شبهه و هجمه یک شمشیر دو لبه است که اگر ما به خوبی بیان نکنیم و توأم با اهانت و جسارت یا با ادله صحیح نباشد، این شمشیر برمی‌گردد و خودمان را نیز زخمی می‌کند.

بنابراین ما باید در بخش ایجاد شبهه یا هجمه ادبیات شایسته قرآنی را رعایت کنیم. «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ» وقتی شما نسبت به طرف مقابل با الفاظ رکیک به بیان مطالب می‌پردازید، عکس العملی هم دارد. به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: هر کس هر چه بگوید از طرفی هم مطالبی را می‌شنود که دوست ندارد. چیزی نگوید که اگر طرف مقابل پاسخ داد باعث ناراحتی فرد شود.

نکته دوم این است که دربرابر الفاظ طرف مقابل مؤدبانه برخورد کند. ما هم نباید مطالب تندی بیان کنیم و از طرفی هم اگر مطالب تندی بیان شد طبق آیه شریفه «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمࣰا» ما بایستی این ادبیات قرآنی را رعایت کنیم. نکته سوم در پاسخگویی به شبهات این است که بایستی یک کاری انجام دهیم که در حقیقت تمام راه‌های گریز را برای طرف مقابل ببندیم. همانطور که در مناظره‌ای که امام حسن عسکری(ع) با آن مرد ناصبی یکی از شاگردان را اعزام کردند فرمودند نسبت به شبهاتی که مطرح می‌کنند کاری کن که او در بن بستی قرار بگیرد که راه گریزی نداشته باشد و آنچنان پاسخ دقیق و دندان شکن بده که چیزی برای او باقی نماند. وقتی او رفت با آن ناصبی مناظره کرد تکلم الرجل فافهمه. کلمه افهمه یعنی با طرف مقابل آن چنان حرف بزنیم که دیگر توان پاسخ دادن نداشته باشد. آنچنان او را زمین گیر کرد که این ناصبی نمی‌دانست در آسمان قرار دارد یا در زمین؟

ما باید تلاش کنیم پاسخ‌هایی که ارائه می‌کنیم به این شکل باشد که یا نباید وارد مناظره شویم و یا اگر وارد مناظره شدیم از عهده این مناظره آن چنان بر آییم که طرف مقابل زمین گیر شود و در بن بستی قرار بگیرد که یا به اشتباه خود اعتراف کند یا آنچنان بی سخن باشد که شاهدین آن مناظره احساس کنند که دیگر او حرفی برای بیان کردن ندارد.

** مناظرات امام هشتم (ع)

یکی از توفیقاتی که خداوند متعال به بنده عنایت کرد حدود هشت سال شبانه روز تلاش کردیم، هشت جلد کتاب موسوعه امام رضا (ع) تألیف شد که کتاب برگزیده سال شد که هم توسط ریاست جمهوری وقت و هم آستان قدس رضوی مورد تفقد قرار گرفته شد و ما در جلد ششم از صفحه ۴۷ تا ۱۵۰ کل مناظرات امام هشتم (ع) را آورده‌ایم. البته آن زمانی که ما کار می‌کردیم نرم افزارها و امکانات امروزی نبود؛ اما با همه این حال می‌توانیم ادعا کنیم که ۹۵ درصد آنچه که مربوط به حضرت رضا (ع) را در این هشت جلد آورده‌ایم. با اینکه قبلاً جناب آقای عطاردی با تمام تلاشی که کرده بودند دو جلد موسوعه امام هشتم را نوشته بودند.

ما در هفده مناظره‌ای که آورده‌ایم. یک سری مناظرات گروهی با علمای ادیان مختلف و یک سری با علمای مذاهب اسلامی و یک سری با افراد خاصی است که اگر ما بخواهیم از هرکدام از این مناظرات تکه‌ای بیان کنیم خود وقت عریض و طویلی را نیاز دارد. یکی از این مناظراتی که شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا (ع) جلد دوم، صفحه ۲۳۱ آورده، مرحوم طبرسی در احتجاج جلد ۲ صفحه ۲۳۵ آورده است.

در اینجا نکات بسیار ظریفی وجود دارد که در برخورد امام هشتم با علمای مذاهب اسلامی است که شاید برای عصر ما که بحث مناظرات با علمای اهل سنت و وهابیت مطرح می‌گردد، شاید رهگشا و رهنمای خوبی باشد. با اینکه آقا امام هشتم مبانی اعتقادی اینها را در یک جمع کثیری که هست با حضور مأمون مورد نقد قرار می‌دهد و آن چنان که مؤدبانه و عالمانه برخورد می‌کنند که هیچکدام از اهل سنت کوچک‌ترین اعتراضی ندارند. اگر این برای ما امروز الگو باشد شاید بسیاری از مسائل حل شود. مأمون جلسه‌ای را تشکیل می‌دهد که در این جلسه تلاش می‌کند نسبت به امام رضا (ع) مناظره‌ای تشکیل شود که ایشان در پاسخگویی عاجز بمانند و علمای اهل سنت پیروز از این میدان بیرون بروند.

اینها می‌آیند و حضرت ابتدا اشاره می‌کند که یک نفری را از میان ۵۰-۶۰ نفر انتخاب کنید که گفتار او مورد تأیید همه شما باشد. یحیی بن ضحاک سمرقندی را انتخاب می‌کنند که در منطقه خراسان از نظر علم همانند او نبود. یعنی او شخصیت بی‌نظیر منطقه خراسان است را انتخاب می‌کنند. در این مناظره من چند تحلیل داریم که شاید این تحلیل‌ها بهتر باشد که بیان شود. نقل روایات خوب است. یک روایت با تحلیل از هزار روایت بدون تحلیل و فقط قرائت باشد افضلیت دارد.

یکی از تحلیل‌ها انتخاب و تعیین طرف مناظره است. تعدادی از علما در طرفی قرار دارند. اگر در مناظره گروهی بنا باشد که در یک طرف ما باشیم و طرف دیگر نیز تعدادی باشند، همه می‌خواهند حرف بزنند که نه فرصت پاسخگویی است و نه این مناظره منتج به یک نتیجه خواهد شد. از این رو حضرت رضا (ع) فرمود: «اقتصروا علی واحد منکم» بسیار حرف مهمی است. یکی از فن‌های اساسی مناظره گروهی همین است که یک نفری را معین کنید که قول او مورد قبول همه شما باشد.

نکته دوم نیز دادن فرصت آغازین به طرف مقابل است. این بسیار نکته ظریفی است. بنده به دوستان همیشه توصیه می‌کنم در مناظرات تلاش کنید آغازگر مناظره طرف مقابل باشد که اولاً احترامی به اوست و ثانیاً وقتی او آغازگر باشد، پایان مناظره با شماست که می‌توانید در فرصت پایانی که مختص شما است، فشرده به همه شبهات پاسخ دهید و شبهاتی را که پاسخ نداده شمارش کنید. معمولاً وقتی با وهابیان بحث می‌کنیم از این شاخه به شاخه دیگر می‌پرند و به سؤالات پاسخ نمی‌دهند. ما در پایان می‌گوییم که فلان سؤال را گفتیم یا فلان شبهه را پاسخ ندادید. این در حقیقت مایه سقوط طرف مقابل در نزد مشاهدین است.

نکته سوم این است که شما می‌توانید در آخرین نوبتی که برای شما وجود دارد یک سری شبهات اساسی که مبانی فکری طرف مقابل را مطرح کنید که او نیز فرصت پاسخ ندارد. حاضرین و شاهدین شما با انبوهی از شبهه نسبت به مبانی فکری طرف مقابل جلسه را ترک می‌کنند. برخلاف آنکه شما اگر آغازگر باشید طرف مقابل در پایان می‌تواند از این فرصت استفاده کند که ده تا شبهه‌ای را که مطرح نکرده بود را مطرح کند و در پایان افرادی که شاهد مناظره هستند با یک فکر آلوده جلسه را ترک می‌کنند. از این رو حضرت رضا (ع) این فرصت را به عهده یحیی بن ضحاک قرار داد.

نکته سوم انتخاب امامت برای مناظره است. او از میان صدها مباحث اختلافی موضوع امامت را انتخاب می‌کند که به تعبیر شهرستانی «ما سل سیف فی الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سل علی الإمامة فی کل زمان» یحیی بن ضحاک که می‌آید یکی از اساسی‌ترین دلایل حقانیت مذهب خود را بیان می‌کند که عبارت از اجماع صحابه با تعریزی به امامت امیرالمؤمنین است. او به امام رضا می‌گوید که تو خلافت اولی را که همه مردم قبول کردند را رها کردید و به سراغ خلافت کسی رفته‌اید که صحابه او را قبول نداشتند؛ یعنی به نظر خود قوی‌ترین چیزی را که مطرح است بیان کرد. شما اگر کتاب‌های کلامی را نیز نگاه کنید، خود تفتازانی که از قهرمانان علم کلام است در شرح مقاصد می‌گوید عمده دلیل ما برای حقانیت خلافت ابوبکر اجماع صحابه است. امام رضا (ع) نیز در پاسخ اجماع را زیر سؤال نمی‌برد و مجمع علیه را زیر سؤال می‌برد.

اگر ما در ابتدا بخواهیم صحابه را زیر سؤال ببریم برای آن‌ها قابل تحمل نیست. حضرت می‌فرماید آقای یحیی بن ضحاک به من خبر بده آقای خلیفه اول که عدم شایستگی خود را، خود مطرح کرد راست گفت یا دروغ؟ اگر راست گفت، پس شایستگی برای خلافت ندارد و اگر دروغ گفت، آدم دروغگو شایسته خلافت نیست. یحیی بن ضحاک ساکت و هاج و واج ماند. مأمون گفت چرا جواب نمی‌دهی؟ گفت دیگر جوابی ندارم.

حضرت این مسئله را با اصرار مأمون روشنگری می‌کنند. البته اگر عزیزان دقت کنند حضرت نه از خلیفه اول نه از خلیفه دوم اسمی نمی‌برند. این ظرافت خاصی است که اگر حضرت اسم ببرد باید ترضی کند یا نکند به صلاح نیست که اگر بکند عده‌ای خوشحال و عده‌ای ناراحت می‌شوند؛ اما همین تعبیر اولی و دومی است. حضرت می‌فرماید می‌گویید که مردم راضی شدند و پس اگر مردم راضی شدند، خلافت او تثبیت است؟ همان حدیث مشهوری که معصوم فرمود: «مَنْ تَقَدَّمَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ یَرَی فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلَ» اگر کسی در یک حکومتی مسئولیتی بپذیرد و می‌داند که بهتر از او در آن جامعه است «فَقَدْ خَانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ المُؤمِنینَ» جمعیت قبول کردند؛ اما وقتی خودش می‌گوید که من شایستگی ندارم، پیامبر اسلام می‌فرماید که اگر کسی شایستگی ندارد چه تعبیری را به کار می‌برند.

حضرت می‌آیند بعد از آنکه مجمع علیه اولی را زیر سؤال برد، شروع می‌کنند این قضیه را که تثبیت کرد، اجماع را زیر سؤال ببرد. او دیگر اسم خلیفه دوم را نمی‌برد. اینها نیز همه ظرافت است. بایستی دقت کنیم تعبیری به کار نبریم که احساسات طرف مقابل جریحه دار شود. صحیح بخاری و دیگران نیز نقل کرده‌اند که چگونه بوده است.

نکته بعدی حضرت می‌آیند خلافت دومی را زیر سؤال می‌برند. او می‌فرمایند که وقتی خلافت اولی به این شکل بود چطور به هنگام از دنیا رفتن دومی را انتخاب کرد؟ با اینکه گفت اگر کسی مثل بیعت اولی در جامعه اتفاق بیفتد، هم بیعت شوند و هم بیعت کننده باید کشته شوند و مهدور الدم هستند؛ اما با همه این حال ایشان در موقع از دنیا رفتن وصیت کرد؟ نکته بعدی روشن گری تند با نقل اعتراف اولی است که حضرت زمینه را فراهم کرد و پله اول را تنظیم کرد و پله‌های بعدی را نیز چید و به پله آخر و به قول ما تیرخلاصی رسید. این کسی که شما می‌گویید که مردم به اتفاق قبول کردند و شما شیعه قبول ندارید، خود بالای منبر گفت که «انّ لی شیطاناً یعترینی، فاذا ملتُ فسدّدونی» این روایت را نمی‌توانیم در مناظرات نقل کنیم؛ چون می‌گوید من یک شیطانی دارم که متعرض من می‌شود که وقتی که عصبانی شدم از اطراف من پراکنده می‌شوید، وگرنه پوست سرتان را می‌خراشم و موی سرتان را می‌کنم. جالب این است که ابن تیمیه می‌گوید بالاترین مدحی که می‌توان برای خلیفه اول داشت این است که اعتراف کرد که شیطان می‌آید و بر من مسلط می‌شوم که اگر کسی جلو بیاید موی کله او را می‌کنم و صورت او را چنگ می‌زنم.

این نگاه حضرت رضا (ع) نسبت به شاکله انتخاب خلیفه اول و دوم است که بدون اسم بردن، جسارت و اهانت همه مسائل را مطرح می‌کنند؛ اما متأسفانه می‌بینیم که برخی از دوستان حوزوی می‌خواهند یک مطلبی را نقل کنند، اول فحش‌های بدی می‌دهند و بعد آن را مطرح می‌کنند. اهانت به مقدسات اهل سنت، امروز ذنب لا یغفر است. من بر این اعتقاد هستم و کاری نیز بر عبارت شیخ صدوق یا قرآن کریم یا فتاوای مراجع و ... نداریم. ما از نظر عقلی می‌خواهیم حقانیت اهل بیت را اثبات کنیم. آیا با اهانت به مقدسات طرف مقابل، حرف را مخاطب می‌پذیرد؟ امروز بچه شیعه هم با توهین حرفی را از مای روحانی نمی‌پذیرد.

امروز وقتی به جوان‌های اهل سنتی که انتظار داریم پای صحبت ما می‌نشینند و روشنگری‌های ما را می‌بینند، برای بچه شیعه‌ها نیز قابل تحمل نیست. از این جهت همانطور که امام رضا (ع) نشان دادند ما در نقد مبانی فکری اهل سنت بایستی ادبیات غدیری برخورد کنیم؛ نه آنچه که دلمان می‌خواهد با فحش‌های نادرست و الفاظ رکیک بیان کنیم.

ادعای طرح شده است همه فرهنگ پژوهان و تمدن پژوهان اسلامی بر این باور هستند که نزدیک‌ترین فرهنگ به فرهنگ مدینه النبی، فرهنگ دوره خلفا است. باید بگوییم انا لله و انا الیه راجعون. تعبیری که حضرت امیر در نامه ۵۳ نهج البلاغه دارند: «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الاْشْرَارِ» آیت الله مکارم در شرح نهج البلاغه یک تفسیر و تبیین بسیار جانانه‌ای دارند. در صحیح بخاری ۱۰-۱۲ تا روایت داریم که بعد از رسول اکرم سنت نبی مکرم محو شد و یک سنت دیگری به جای سنت پیامبر آمد. صحیح بخاری حدیث ۶۵۰ از قول ابودرداء و تعابیر مختلف دیگری بر این دلالت دارند. امیدواریم که دوستان نسبت به این موضوع جلسه‌ای را نیز اختصاص دهند که درباره آن گفت‌وگو و کرسی آزاد اندیشی صورت بگیرد.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha